- استخوان سازی(اُ تُ خوا / خا)
شعبه ای از علم الأجنه (طب)
معنی استخوان سازی - جستجوی لغت در جدول جو
- استخوان سازی
عملی که سلولهای استخوان ساز برای تبدیل نسج غضروفی بنسج استخوانی انجام میدهند
- استخوان سازی
التّعظّم
- استخوان سازی
Ossification
- استخوان سازی
ossification
- استخوان سازی
ossificação
- استخوان سازی
অস্থিসৃজন
- استخوان سازی
окостенение
- استخوان سازی
Verknöcherung
- استخوان سازی
окостеніння
- استخوان سازی
kostnienie
- استخوان سازی
骨化
- استخوان سازی
ہڈی سازی
- استخوان سازی
kemikleşme
- استخوان سازی
uundaji wa mifupa
- استخوان سازی
ossificazione
- استخوان سازی
골화
- استخوان سازی
骨化
- استخوان سازی
हड्डी बनना
- استخوان سازی
osifikasi
- استخوان سازی
การเกิดกระดูก
- استخوان سازی
verbening
- استخوان سازی
osificación
- استخوان سازی
הִתהַקַלוּת
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(اُ تُ خوا / خا)
لغت نامه دهخدا
خاتم بندی:
استخوان های من ای آه بگردون بردی
استخوان کاری صندوق فلک چند کنی.
کاتبی
استخوان های من ای آه بگردون بردی
استخوان کاری صندوق فلک چند کنی.
کاتبی
(اُ تُ خوا / خا نِ)
لغت نامه دهخدا
تیغ ماهی. داس. داسه: مسک، استخوان ماهی که از آن شانه و جز آن سازند. (منتهی الارب)
